مقاله«پروتستانتیسم و پروتستان ها در گرجستان»-بخش اول

واژه های "پروتستان" و "پروتستانتیسم" از واژه لاتین Protestantion به معنای معترض و مخالف گرفته شده اند؛ به معنای رویارویی و مخالف بودن با عقاید و سنت ها (یعنی رویه، آداب و رسوم) کلیسای کاتولیک رومی است که در اواسط قرن سیزدهم در دل همین کلیسا پدید آمد و به تدریج ترقی کرد. این مجادله و اختلاف به حدی حاد شد که دیگر امکان توافق و آشتی طرفین فراهم نشد و همین امر منجر به پیدایش فرقه جدیدی شد.

نویسنده: نوگزار پاپواشویلی

واژه های "پروتستان" و "پروتستانتیسم" از واژه لاتین Protestantion به معنای معترض و مخالف گرفته شده اند؛ به معنای رویارویی و مخالف بودن با عقاید و سنت ها (یعنی رویه، آداب و رسوم) کلیسای کاتولیک رومی است که در اواسط قرن سیزدهم در دل همین کلیسا پدید آمد و به تدریج ترقی کرد. این مجادله و اختلاف به حدی حاد شد که دیگر امکان توافق و آشتی طرفین فراهم نشد و همین امر منجر به پیدایش فرقه جدیدی شد.

به طور خاص، در زمان ذکر شده (قرون 14-13 میلادی)، ابتدا در بریتانیای کبیر، و سپس در کشورهای آلمانی و فرانسوی زبان، بخشی از مردم سکولار و روحانیان کلیسای کاتولیک روم به طور فزاینده و آشکار نارضایتی خود را نسبت به عقاید جزمی و مذهبی این کلیسا ابراز می کردند. آنها به این نتیجه رسید که ایمان مسیحی در کلیسای مذکور انحطاط یافته است. در آنجا مراسماتی را معرفی کردند، قواعدی ابداع کردند و توجه را به جنبه بیرونی معطوف کردند که دیگر جایی برای مسیح و انجیل او باقی نماند؛ کلیسا از ارزش های معنوی محروم شد. کسانی که چنین فکر می کردند و دیگر نمی خواستند تحت صلاحیت رئیس کلیسای روم - پاپ - قرار گیرند (چون او را اسقفی بی ثواب می دانست)، به یافتن راه حل شروع کرد. اولین بیانی که پروتستان ها در راه یافتن راه حل بیان کردند حاوی این مطلب بود: برای اصلاح وضعیت باید اصلاحات عبادتی انجام داد و تجدید نظر کرد و برخی از عقیده دینی را رد و لغو کرد.

همینطور هم شد و مخالفان در قرن های پانزدهم تا شانزدهم از تعدادی آیین ها و عقاید دینی، از جمله دعا برای روح مردگان و بر این اساس، مجالس ترحیم و دستور وصیت نامه، اعتقاد به باکره های ابدی مادر خدا و دعوت مقدسین به عنوان یاور و محافظ، در مورد نقش واسطه ای کلیسا بین انسان و خداوند و نهاد سنتی اسقف نشینی، عمل به پرستش شمایل ها و اجزای مقدس (آثار مقدس)  توبه مخفی و نظریه شرعی تبدیل عنصر نان و شراب به جسم و خون مسیح در مراسم عشای ربانی، امتناع کردند.

بدین ترتیب در اواسط قرن شانزدهم ابتدا در آلمان و سپس در سایر کشورهای اروپای شمالی فرقه جدیدی شکل گرفت، که به سه نام پروتستانتیسم، اصلاح گری و اونجلیسم معروف است. بر این اساس از کلیساهای فرقه مذکور به عنوان کلیساهای پروتستانی، اصلاحی و انجیلی یاد خواهیم کرد. در گرجستان، پروتستانتیسم رواج بیشتری دارد و به همین دلیل در زیر از این نام استفاده خواهیم کرد.

در پروتستانتیسم از زمان پیدایش، سه جهت، با نام سه بنیانگذار، بر اساس میراث الهیاتی و اصلاحات کلیسایی هر یک از آنها مشخص شد. این نام ها عبارتند از: مارتین لوتر (1483-1546)، اولریش تسوینگلی (1484-1531) و ژان کالوَن (1509-1564). فرقه هایی پدید آمدند: لوترانیسم، زوینگلیسم و کالون‌گرایی (یا کالونیسم). ویژگی مشترک آنها علاوه بر ویژگیهای مشترک فوق الذکر، نظریه ای است که بر اساس آن استفاده از کتابچه راهنمای تدوین و تشریح شده توسط کلیسا در فرآیند مطالعه کتاب مقدس لازم نیست، زیرا طبق اعتقاد و ادعای پروتستان ها، هر فردی می تواند به طور جداگانه از کتاب مقدس بیاموزد که به چه چیزی و چگونه اعتقاد داشته باشد. به عبارت دقیق تر، نیازی به در نظر گرفتن اقتدار پدران کلیسا نیست. پرسش‌های بلاغی زیر، پروتستان‌ها را به این نتیجه رساند: آیا کسانی که پدران و قدیسان کلیسا خوانده می‌شوند، همان موجودات معیوب مانند ما نیستند؟ اگر آنها افراد بی عیب و نقصی بودند، تفسیر آنها از کتاب مقدس نیز بی عیب و نقص است و بنابراین با یکدیگر سازگار  یعنی یکسان هستند. پس چرا بین تفاسیر پدران کلیسا در مورد همان قسمت در کتاب مقدس اختلاف نظر و حتی گاهی تناقض وجود دارد؟ یا کجا و کی خداوند در کتاب مقدس گفته است که  انسان های فانی مانند ما قدیسان و اختیاردار یعنی آنها را معصوم اعلام کنیم؟ نمونه های مرتبط کجای کتاب یافت می شود؟ اینها سؤالاتی است که پروتستان ها مطرح کرده اند و می پرسند وپاسخ شان  این گونه است: برای ما تنها مرجع و منبع مطمئن ایمان کتاب مقدس است! چون این کتاب از هیچ مرجع دنیوی را بیان نمی کند، ما نیازی به داشتن چنین مرجع اتی و اطاعت از آنها نداریم.

مارتین لوتر به طور مداوم شروع به مطرح کردن چنین سؤالاتی و موعظه ایده های مرتبط کرد. او یک راهب خیرخواه و با دانش آکادمیک، استاد دانشگاه ویتنبرگ و رئیس دانشکده الهیات بود که سلسله مراتب کلیسای کاتولیک امید زیادی به او داشت، اما این امید محقق نشد. به زودی او سؤالات زیر را مطرح کرد: تجمل کلیساها، ژست های نمایشی کشیش ها و آمرزش‌نامه های پاپ چه ربطی به شخص و آموزش عیسی مسیح دارد؟ یا نهاد رهبانیت، یا تشریفات کشیشی؟ پاسخ او قاطعانه بود: هیچ رابطه ای ندارد! به طور دقیق تر، او موضع خود را در اعلامیه نود و پنج ماده‌ای ابلاغ کرد که متن آن در 31 اکتبر 1519 بر دروازه کلیسای جامع ویتنبرگ نصب شد. بدین ترتیب ظهور جنبش پروتستان (به عبارت دیگر، جنبش مخالفی) در میان کاتولیک های آلمانی زبان آغاز شد.  جامعه به دو بخش تقسیم شد. شدیدترین مناظره هایی گاهی در یکی، گاهی در دومی و گاهی در شهر سوم رخ می داد. راهب پروتستان که قبلاً هتی در قواعد آیین رهبانی تردید داشت ، از مواضع خود دست نکشید. او یکی از سخنرانی پایانی را با کلماتی به پایان برد که به نماد قدرت معنوی و وفاداری به اصول تبدیل شده است: "Ich stehe da uns kann nicht anders" (من در اینجا ایستاده ام و غیر از این نمی توانم عمل کنم). پاپ لئون دهم یک مصوبهٔ را صادر کرد که در آن فرزند روحانی خود را به توبه فرا خواند، اما مارتین لوتر مصوبه پاپ را همراه با رسالات احکام شرعی به آتش کشید. بدون امید به توبه، در 3 ژانویه 1521، با این عمل، جدایی لوتر از کلیسای رومی مسجل گردید.

این روز را می توان روز تولد کلیسای پروتستان دانست، زیرا از آن روز پیروان لوتر شروع به ایجاد و ساخت کلیسای مستقل کردند که به معنای ظهور فرقه ای جدید و کلیسایی جدید در جهان مسیحیت بود. این کلیسا بر اساس اصول کلیسایی لوتر سازماندهی شد: عبادت اصلی روزانه ساده سازی شد و مقررات آن کاهش یافت: عبادت، یعنی آیین عشای ربانی (بدیهی است با محتوای غیرسنتی ) یک بار در ماه و در روزهای تعطیل برگزار می شد، از جمله روز جمعهٔ نیک، زمانی که ارتدکس ها و کاتولیک ها عبادت را برگزار نمی کنند؛ محراب و قاعده پرستش شمایل ها و اشیاء مقدس لغو شد، به پرستش تئوتوکوس - مادر عیسی و قدیسین پایان داده شد، نبابراین زیارت ها و تعطیلات اختصاص داده شده به قدیسین بند آمد. سهم اصلی و اساسی این فرقه در فرهنگ بشری، ترجمه متن کامل کتاب مقدس به زبان آلمانی است که توسط مارتین لوتر از زبان های اصلی (عبری و یونانی) انجام شده است. این ترجمه به زبان عامیانه انجام شده است تا متن کتاب مقدس در دسترس همگان باشد.

آسان شدن  فرآیند خواندن و مطالعه کتب مقدس به ظهور انواع نظریات کتاب مقدسی و کلامی در محافل مؤمنان و در پی این نظریه‌ها، ظهور فرقه‌های جدید (یعنی همان اعترافات و کلیساها) که  با برخی از نظریه های اساسی پدران پروتستانتیسم فوق الذکر تناقض داشتند، کمک کرد. عمدتاً به غسل ​​تعمید کودکان و وضعیت دولتی کلیسا اشاره می شد، که  قانونی بودن آنها لوتر قبول داشت. فرقه های جدید شیوه سنتی تعمید و نگرش سنتی کلیسا به دولت تجدید نظر کردند. عقیده مطرح شد که غسل ​​تعمید خردسالان برخلاف اصل انجیل است. به همین دلیل، عمل تعمید انجام شده در سنین پایین را نمی توان یک غسل تعمید واقعی در نظر گرفت، و بنابراین چنین افرادی "تعمید یافته"، به هنگام رسیدن به بلوغ فکری و نیل به ایمان شخصی به مسیح، غسل تعمید مجدد بگیرد. پیروان این نظریه در قرون 18-17م.، ابتدا در انگلستان، سپس در آلمان و تقریباً در تمام نقاط جهان، کلیساهای جدیدی به نام "باپتیسم" و "باپتیست" (تعمید دهنده و تعمیدیون) ایجاد کردند. نام مناسب تری برای آنها Anabaptism (آناباپتیسم) است که به معنای بازتعمیدی‌ها است. این شاخه از اصلی‌ترین مدافعان جدایی دین از سیاست است، زیرا بر اساس اعتقاد شان کلیسا و دولت پدیده هایی با ماهیت و منشأ متفاوت هستند. به خصوص، کلیسا منشأ الهی دارد. او موجودی آسمانی و میهمان جهان ، مانند مسیح منجی است، در حالی که دولت پدیده ای دنیوی است، او موجودی زمینی و میزبان نه خیلی حفی کلیسا  است. بنابراین، بسته به ماهیت هر یک از آنها،  با یکدیگر مانند آسمان و زمین، روح و جسم، مسیح و قیصر مخالفند. به همین دلیل، پروتستان های جدید و نمایندگان کلیساهای آزاد ( باپتیست ها و سایر فرقه های نزدیک به آنها) از اتحاد با دولت، به ویژه از دریافت بودجه از دولت امتناع می کنند.

حتی برای چشم غیرمسلح نیز واضح است که از نظر عقیده دینی، قواعد و نگرش به کتاب مقدس، کلیساهای پروتستان (اعم از پروتستان های سنتی و پروتستان های مدرنیست) با کلیساهای کاتولیک و ارتدکس و همچنین سایر کلیساهای سنتی و قدیمی مخالف هستند.

پروتستان ها در گرجستان

سوالی مطرح می شود: گرجی ها برای اولین بار از چه زمانی متوجه شدند که روند ارزش گذاری مجدد و رد سنت کلیسای در اروپای غربی آغاز شد؟ پاسخ کم و بیش دقیق به این سوال مستلزم شناخت کامل تاریخ پروتستانتیسم در گرجستان و در نظر گرفتن جزئیات است. این رشته متأسفانه در سطح مناسبی مورد مطالعه قرار نگرفته است، هرچند می‌توان در مورد مسائل و بخش‌هایی از این تاریخ مطالعاتی یافت. ما همچنین سعی خواهیم کرد در قالب و ماهیت این مقاله، نتایج تحقیقات و داده های اولیه در دسترس را ارائه دهیم.

معتقدیم که گزارش ها در مورد ظهور مشکلات جدی ایمانی در کلیسای روم باید به موقع به گرجستان می رسید. این امر از طریق مکاتبه بین دربار سلطنتی گرجستان و کوریا پاپ انجام می شد.  در واقع، در نامه ای از پاپ گریگوری نهم که در سال 1240 برای شاه روسودان و سپهسالار ایوانه مخارگلرزلی فرستاد، نشانه ای از مناقشه مذهبی در کلیسای رم می یابیم. پاپ با دریغ و تأسف خاطرنشان می کند که نه تنها کلیسای گرجستان، بلکه کلیسای روم نیز در دفاع از دین مشکلات بزرگی دارد، زیرا هم مسلمانان و هم دشمنان داخلی با این کلیسا می جنگند. در ادامه سخنان، آن حضرت می فرماید: "هنوز وقت آن است که ما را ترحم  کنید، زیرا دشمن ایمان به ما جفا می کند. علاوه بر این که مسلمنان در حال آزار و اذیت دین کاتولیک در اسپانیا و سوریه هستند، برخی از مرتدین از ایمان مسیح در برابر ما قیام کرده‌اند... آنها می‌خواهند بدعت جدیدی را ایجاد کنند و سعی در نابودی ایمان واقعی، نجات دهنده بشریت را دارند ". درست است که این سند به وضوح بیان نمی کند که منظور از "دشمنان داخلی" چه کسی است، اما هیچ چیز مانع از این نمی شود که فکر کنیم در اینجا صحبت از آغازین جنبش پروتستان است که  در فضای کلیساهای اروپای غربی از اواسط قرن سیزدهم میلادی مشاهده شده است. در این مورد، نکته اصلی و اساسی برای ما این است که سؤال را که منظور پاپ  از "دشمنان داخلی" کیست، توسط گرجی های آن زمان نیز پرسیده شد و برای روشن شدن این موضوع از مبلغانی که نامه مذکور آورده بودند، این سوئال را پرسیدند. 

درست است که متن نقل شده پاپ و گزارش شفاهی که قرار بود ضمیمه همین متن باشد، جنبش علیه کلیسای قدیمی و سنتی را در زمینه ای منفی نشان می داد، اما اطلاعات مربوط به این جنبش همچنان در مرکز توجه گرجی ها قرار می گرفت.  غیرممکن است که حتی بخش کوچکی از جامعه متفکر کشور گرجستان آن زمان  علاقمند نمیشد تا  بیشتر درباره پروتستانیسم بشنوند و بیشتر بدانند. تحقق این آرزو با کمک مبلغان کاتولیک و افراد با درجات، مشاغل و عقاید مختلف که اغلب در اواخر قرون وسطی از اروپای غربی به گرجستان می آمدند، ممکن می شد. روابط دوجانبه افراد با دو سنت و فرهنگ متفاوت را به تبادل اطلاعات تشویق می کرد. از تاریخ می دانیم که در زمان یاد شده (قرون 14-13م.) چند نفر گرجی به مقاصد و انگیزه های مختلف از تعدادی از کشورهای اروپای غربی دیدن کرده اند، کافیست اسامی فراد مثل آندریا (ناسقیدا لوپومانی)، نیکیفور-نیکولوز ایروباکیدزه-چولوقاشویلی، سولخان-سبا اوربلیانی، داویت گورامیشویلی و رافیل دنیبگاشویلی را نام ببریم.

اولین پروتستان اروپایی که از گرجستان بازدید کرد، مدت قابل توجهی را در آنجا گذراند و با مردم محلی ارتباط فعال برقرار کرد، ژان شاردن - دیپلمات، مسافر و تاجر فرانسوی بود. او در اواسط قرن هفدهم به سراسر گرجستان سفر کرد، از مناطق شرق و غرب گرجستان بازدید کرد و اطلاعات منحصر به فردی از جزئیات زندگی مذهبی این کشور برای ما به جای گذاشت. لازم به ذکر است که وی بخش بزرگی از این سفرنامه ها را در نتیجه روابط عمومی به دست آورده است. شرح فعالیت های مبلغان کاتولیک در گرجستان جایگاه قابل توجهی در روایت او دارد. شاردن این فعالیت را به چشم یک پروتستان و همچنین از دید یک پروتستان متدین که آماده فداکاری برای اعتقادات خود است، دیده و ارزیابی کرده است. با در نظر گرفتن این شرایط، به این نتیجه منطقی می رسیم که مسافر پروتستان به محض اینکه فرصت مناسبی پیدا می شد، فرصت گفتگو با مردم محلی علاقه مند به مسائل مذهبی را در مورد برتری ایمان خود (در مقابل تبلیغات کاتولیک) از دست نمی داد.

همچنین سایر مسافران دانشمند پروتستان به گرجی ها این فرصت را می دهند که با عقاید پروتستان و اعمال مذهبی آشنا شوند. ابتدا باید از دانشمندان آلمانی ژاکوب راینگز و یوهان گئولدنشتت یاد کرد که تقریباً همزمان (اواسط قرن هجدهم) در گرجستان بودند و با شهروندان عادی صحبت می کردند، طبیعت و زبان و آداب و رسوم  مردم این کشور را مطالعه می کردند. طبق منابعی که در دسترس ما، گئولدنشتت اولین کسی بود که فعالیت های مبلغان پروتستان-انجیلی اروپای غربی را در قفقاز و به ویژه در گرجستان مستند کرده است. در 15 مه 1773، او با چهار مبلغ آلمانی آشنا شد که برای مردم کوهستان دین را تبلیغ می کردند. پروفسور شوتا خانتادزه با مطالعه مطالب مستند در مورد مأموریت های ذکر شده متوجه شد که آنها با انجمن کتاب مقدس بریتانیا در ارتباط بودند و به همین دلیل هدف اولیه آنها گسترش دادن کتاب مقدس در اقشار وسیع مردم و طرح ترجمه کتاب مقدس به زبان های مدرن بود. بدیهی است که در منظور زبان گرجی معاصر نیز هست، زیرا متن کتاب مقدس به زبان گرجی قدیم برای گرجی های عصر جدید قابل درک نیست. معلوم می شود که در پایان قرن هجدهم و آغاز قرن نوزدهم،  این ایده بیش از یک یا دو گرجی، از جمله روحانیون و حتی اسقف ها را به خود جذب کرد. یکی از این اسقف ها دوسیتئوس پیتسخِلائوری بود که نظریه دموکراتیک سازی زبان مذهبی را داشت.

سوالی پیش می آید: آیا پیروان لوتر قبل از قرن نوزدهم در گرجستان ظاهر شدند؟ به نظر مورخ  زکریا چیچینادزه،  لوتر و دکترین او مدت ها قبل از ایجاد مستعمرات آلمان در قرن نوزدهم در گرجستان شناخته شده بود و برخی از گرجی ها با این دکترین همدردی کردند. این مورخ از مزِچابوک اتاباگی که گویا در زمان حیات لوتر با آیین لوتری آشنا شد و کوشید آن را  در مِسْخِتی معرفی کند، نام می برد. ما نمی دانیم که محقق هنگام تدوین این نظریه از چه منبعی استفاده کرده است، اما واقعیت این است که این نظریه همچنان با واقعیت مطابقت ندارد، زیرا اسناد مناسب قابل مشاهده نیستند.

اولین پروتستان هایی که وارد و ساکن گرجستان شدند، لوتریان آلمانی اهل سوابیا، بادن-وورتمبرگ بودند. آنها در سال های 1817-1818 به صورت گروهی به گرجستان آمدند و در تفلیس و مناطق اطراف آن ساکن شد. اکثر آنها لوتریان جدایی طلب بودند، کسانی که با کلیسا و دولت رسمی لوتری مخالف بودند. به عنوان انگیزه و علت این اختلاف، محققان پیشینه دشوار اجتماعی-اقتصادی را که ناشی از جنگ های تهاجمی و ویرانگر ناپلئون بود، نام می برند. در آن زمان "پیامبرانی" ظهور شدند که ادعا می کردند که آخرالزمان و قیامت نزدیک است! و در سال 1836 یا 1846 خواهد بود! در این زمان اروپا در دریایچه خون غرق خواهد شد! کسانی که خواهان نجات هستند باید فوراً راه خود را به سمت شرق، به قفقاز، به منطقه کوه آرارات آغاز کنند، جایی که منجی عیسی مسیح ظهور می کند و "پادشاهی صد ساله" برقرار می شود ! بسیاری از لوتریان های آلمانی اهل سوابیا، این پیشگویی را باور کردند، بلافاصله اموال  و املاک خود را فروختند و راهی سرزمین موعود شدند.

در مورد سرنوشت و سختی هایی مردم با  ترس مذهبی، دشواری یافتن جایی برای زندگی در کشور غریبه و چگونگی روند انطباق آنها، در ادبیات مخصوص، از جمله در کتاب های "دروازه دین" و "ادیان جهانی در گرجستان" (فصل "لوتریان و کلیسای ایشان در گرجستان") روایت شده است. اکنون ما بر موضوعی تمرکز خواهیم کرد که چگونه این افراد زندگی کلیسایی خود را در محیط جدید آغاز کردند و چه کمکی به آن ملت و کشور کردند؟ تصویر کلی به شرح زیر است - امیدها بر باد رفته است. رسیدن به سرزمین موعود  - کوه آرارات و اورشلیم - ممکن نشد(دولت روسیه به آنها اجازه این کار را نداد). تفلیس و اطراف آن، که مهاجران در ابتدا آن را سرزمینی رویایی تصور می کردند، معلوم شد که اصلاً رویایی نبوده است. این بلافاصله باعث بدبینی و افسردگی گسترده شد. آنها رانده و مطرود به نظر می رسیدند: نه کلیسای لوتری و نه دولت آلمان در کنار آنها نبودند، هر دو مهاجر را تجزیه طلب و خائن می نامیدند.

بر اساس مطالب مستند، مهاجران آلمانی در گرجستان  در ابتدا  شبان (کشیش) نداشتند. وظیفه شبان- واعظان توسط معلمان روحانی انجام می شد که آنها از میان جوامع خود انتخاب می کردند. به نظر می رسد که چنین معلمان روحنی نمی توانستند به مردمی که در شرایط روحی دشواری بودند به اندازه کافی کمک و خدمت کنند. به همین دلیل مهاجران آلمانی تمایل اجاد شد تا به کلیسای رسمی لوتری بازگردند و شبانان قانونی داشته باشند. یک پرونده آرشیوی حاوی اطلاعات مهمی در این باره وجود دارد که سند مهمی برای تاریخچه این موضوع است - نامه دبیر شعبه سن پترزبورگ انجمن کتاب مقدس بریتانیا دکتر پانکرتون به کمیته مأموریت انجیلی بازل، مورخ ژانویه 1819م. پانکرتون که احتمالاً خود لوتری بوده است، با اطلاعات و درخواست زیر خطاب به کمیته مذکور می نویسد: "آنها [آلمانی های ساکن قفقاز] در خطر هستند و سزاوار رحمت هستند. آنها درخواست کمک می کنند. شاید بتوانید دو یا سه جوان متقی را بفرستید تا "گوسفندان گمشده" را بجویند و جمع کنند... آلمانی هایی که من از آنها درخواست می کنم، بیشتر در محاصره مسلمانان و بتپرستان هستند. بنابراین، مبلغان شما می توانند همزمان به آنها نیز [مسلمانان و بتپرستان] خدمت کنند" (ر. مایسورادزه، ماموریت انجیلی بازل و لوتریان آلمانی در گرجستان. پژوهش های فلسفی، ج. هشتم، ج، سال 2004، ص. 292).

مبلغان سوئیسی در سال 1823 از بازل وارد گرجستان شدند. هدف اصلی آنها خدمت به لوتریان آلمانی بود تا بر اساس سند گواهی شده، "گوسفند گمشده را پیدا و جمع کنند"، یعنی جدایی طلبان را به کلیسای لوتری- شبانی بازگردانند.

تا آنجا که اطلاع داریم، هیئت انجیلی بازل،  اولین مأموریت رسمی و سازمان یافته کلیساهای پروتستان در گرجستان بود. به جرات می توان گفت که او وظیفه خود را با موفقیت انجام داد. بیشترین بخش جدایی طلبان مهاجران به کلیسای رسمی لوتری بازگشتند و "زندگی مذهبی سوابیایی های قفقاز" مطابق با هنجارهای متعارف کلیسای مادری شان ادامه یافت.

کلیسای لوتری در گرجستان به طور فعال در فرایند سازاندگی و آبادانی کشور مشارکت داشت. فرهنگ کار و شور و شوق نمایندگان این کلیسا نمایان و سرمشق همگان شد. بر اساس نظام زاهدانه لوتر، کوشش در کار ارزشی بی اندازه دارد؛ خداوند دعاهای عمیق و پرشور را دوست دارد، و نه دعاهای طولانی و بلند. ما نباید بر روی تشریفات و سنت ها تمرکز کنیم، بلکه بر وضعیت روحی درونی خود. در واقع، در گرجستان به ندرت یک لوتری سبک سر و بی کار را می دیدید. آنها با سخت کوشی، درس خوانی، با رفتار مثال زدنی و وقت شناسی، متمایز بودند.

چگونگی ادامه زندگی کلیسای لوتری در گرجستان  و وضعیت این کلیسا ، علاوه بر اینکه چه فرقه ها و کلیساهای پروتستان دیگری در فضای مذهبی در این کشور ظهور کرده اند در بخش دوم این مقاله ارائه خواهد شد.

منبع:سایت مرکز مدارا دفاع عمومی گرجستان

تاریخ:1402/1/18

منبع: http://www.tolerantoba.ge/index.php?id=1281619861&kat=349

http://www.tolerantoba.ge/index.php?id=1281619861&kat=350

کد خبر 15679

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 5 =